دستاوردهای توبه و استغفار در کلام رهبری
ارتباط انسان با حقّ تعالی، از جمله نیازهای اساسی انسان است که در عین ظرافت، لطافت، عاشقانه و پُر از راز و رمز بوده، از معرفت زلال و منطق زیبا و قوی برخوردار است.
ارتباط انسان با حقّ تعالی، از جمله نیازهای اساسی انسان است که در عین ظرافت، لطافت، عاشقانه و پُر از راز و رمز بوده، از معرفت زلال و منطق زیبا و قوی برخوردار است.
آراستن دل برای صاحب خانه، بدون دعا و تضرّع و نیایش و راز و نیاز و توبه و استغفار ــ آن هم مستمر و از سر صدق ــ ممکن نیست. آذین دل به نجوای با دلبر است و روی آوردن به تمامی وجه به سوی او که خواهان تمامیت دل، بی هیچ شریکی است.
در دعاهای وارده از ناحیه معصومین (علیهم السلام)، توبه و استغفار همراه با طلب حاجات و نیازها، دیده می شود. دعایی نیست که در آن، استغفار و توبه ــ که اعلام عذر از تقصیر و کوتاهی در عبادتها و اعمال و رفتار در پیشگاه ذات مطلق حقّ تعالی است ــ نباشد. استغفار و توبه، هموارکننده ی راه دعا و آماده کننده ی دل برای میهمانی از صاحب دل است.
این مجموعه ای است فراهم آمده از گفتارهای ولیّ فقیه و رهبر معظم انقلاب اسلامی در باب دعا، استغفار و توبه، و آنچه آمد، در بیانات آن حکیم عارف جمع است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، تعبیرات از مفهوم و آثار و شرایط توبه و استغفار را در عین روانی، با شیوایی و استدلال مطرح می فرمایند؛که به بررسی آنها می پردازیم.
آن ملتی که با خدا آشتی باشد، آن ملتی که تضرّع و توسل به خدا را فراموش نکند، راه سازندگیش هم هموارتر خواهد شد. «و یا قوم استغفروا ربّکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدراراً و یزدکم قوة الی قوتکم».(1) قرآن این گونه به ما یاد می دهد؛ یعنی استغفار، به خدا برگشتن، توجه و رعایت امر و نهی الهی، پاکدامنی، تقوا، راستگویی، روح برادری و برابری، احسان به زیردستان، تواضع در مقابل برادران و خواهران مسلمان، کمک به درماندگان، عبادت پروردگار، نوافل، تلاوت قرآن، دعا و توسل و تضرّع.
وقتی این چیزها در یک کشور و در میان ملتی وجود داشته باشد، اگر همراه با آن، عامل دیگر هم ــ که تلاش باشد ــ بشود، هیچ چیز نخواهد توانست آن ملت را از پیمودن راه سعادت و صلاح باز بدارد. مراقب باشید دوران سازندگی، دوران جهاد اکبر هم هست ــ خودسازی، مبارزه ی با شیطان و مبارزه با نفس و توبه ی الی الله.
این استان، اهل توسل و تضرّع و توجه به خدا و اقامه ی مجالس و محافل دینی است؛ از قدیم هم این طور بوده است، بعد از انقلاب هم بهتر و بیشتر باکیفیت تر شده است. من به جوانها توصیه می کنم نماز جماعت را، حضور در مساجد، اقامه ی مجالس دعا و تضرّع و فهمیدن مفاهیم این دعاها را ــ که بفهمید با خدا چه می گویید و چه صحبت می کنید ــ جدی بگیرید. از یک طرف بازوان فعّال و گام استوار در راه سازندگی علمی و عملی، از یک طرف دل خاشع و خاضع در مقابل پروردگار، و توجه و توسل به خدای متعال و استمداد از اولیای مطهر و معصومش ــ بخصوص حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنافداه) ــ این خواهد توانست همان حیات طیبه یی را که قرآن وعده کرده است و انقلاب برای آن است، ان شاء الله برای شما مردم به ارمغان بیاورد.(2)
در همین سوره، آیه ی دیگری هست که آن هم به صورت دیگری، همین معنا را بیان می کند. قرآن می خواهد بگوید، تعجبی ندارد که شما شکست خوردید و در جبهه ی جنگ، برایتان مشکلی پیش آمد. از این قبیل چیزها، پیش می آید و قبلاً هم پیش آمده است. می فرماید: «و کأین من نبیّ قاتل معه ربیّون کثیر فما و هنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا».(4) یعنی چه خبر است، شما از این که در جنگ احد، شکستی برایتان پیش آمده است و عده یی کشته شده اند، همه متلاطم و ناراحت شده اید و بعضیها احساس ضعف و یأس می کنید. نه، برای پیامبران قبلی هم در میدان جنگ حوادثی پیش می آمد که به خاطر آنچه که پیش می آمد، احساس ضعف و سستی نمی کردند. بعد می فرماید: «و ما کان قولهم الّا أن قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا».(5) یعنی در گذشته، وقتی اصحاب و حواریون پیامبران، در جنگها و حوادث گوناگون، دچار مصیبتی می شدند، روی دعا به جانب پروردگار می نمودند و عرض می کردند: «ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا»: خدایا! گناهان و زیاده رویها و بی توجهیهایی که در کار خودمان کردیم، آنها را بیامرز. این، در واقع نشان می دهد که حادثه و مصیبت، از آنچه که خود شما با گناهان فراهم کردید، ناشی می شود. این، مسأله ی گناهان است.
پس ببینید، گناهانی که انسان انجام می دهد، این تخلفهای گوناگون، این کارهایی که ناشی از شهوترانی و دنیاطلبی و طمع ورزی و حرص ورزیدن به مال دنیا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به داراییهای موجود در دست آدمی و نیز حسد و بخل و حرص و غضب است، به طور قطعی دو اثر در وجود انسان می گذارد: یک اثر، معنوی است که روح را از روحانیت می اندازد، از نورانیت خارج می کند، معنویت را در انسان ضعیف می کند و راه رحمت الهی را بر انسان می بندند. اثر دیگر این است که در صحنه ی مبارزات اجتماعی، آن جایی که حرکت زندگی احتیاج به پشتکار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده ی انسان دارد، این گناهان گریبان انسان را می گیرد و اگر عامل دیگری نباشد که این ضعف را جبران بکند، انسان را از پا درمی آورد. البته گاهی ممکن است عاملهای دیگری ــ مثل یک صفت و یا کار خوب ــ در انسان باشد که جبران بکند ــ بحث بر سر آن موارد نیست ــ اما گناه، فی نفسه اثرش این است.
آن وقت، خدای متعال نعمت بزرگی به انسان داده که نعمت مغفرت است و فرموده است که اگر شما از این کاری که کردید ــ که اثر این کار باید بماند ــ پشیمان شدید، باب توبه و استغفار باز است. شما با گناهی که مرتکب می شوید، مثل این است که زخمی به بدن خودتان زده باشید و میکربی را وارد بدنتان کرده باشید؛ بیماری اجتناب ناپذیر است. اگر می خواهید اثر این زخم و این بیماری و این ضربه، در وجود شما از بین برود، خدای متعال بابی باز کرده و آن، باب توبه و استغفار و انابه و بازگشت به خداست. اگر برگردید، خدای متعال جبران خواهد کرد. این، نعمت بزرگی است که خدای متعال به ما داده است. در دعای وداع ماه مبارک رمضان ــ که دعای چهل و پنجم صحیفه ی سجادیه است ــ امام سجّاد (علیه السلام) به ذات مقدس ربوبی عرض می کند: «انت الّذی فتحت لعبادک باباً الی عفوک»: تو آن کسی هستی که به روی بندگانت، دری به عفو خودت باز کردی، «و سمیته التوبة»: و اسم آن باب را باب توبه گذاشتی، «و جعلت علی ذلک الباب دلیلا من وحیک لئلا یضلّوا عنه»: و یک راهنما هم از قرآن و وحی برای این در گذاشتی، تا بندگان تو این در را گم نکنند. بعد از جملاتی می فرماید: «فما عذر من اغفل دخول ذلک المنزل بعد فتح الباب لاقامة الدلیل»: انسان، دیگر عذرش چیست که از این در گشوده و از این مغفرت الهی، استفاده نکند. راه مغفرت الهی هم، استغفار ــ یعنی طلب مغفرت ــ است. از خدا باید مغفرت را بخواهید.
حدیثی از نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دیدم که ایشان فرموده اند: «ان الله تعالی یغفر للمذنبین الّا من لا یرید أن یغفر له». یک روز، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اصحابش این طور فرمود که خدای متعال گناهکاران را می آمرزد؛ مگر آن کسی را که خواسته نیامرزد. بعد اصحاب سؤال می کنند: «قالوا یا رسول الله من الذی یرید ان لا یغفر له»: آن کسی که خدای متعال می خواهد او را نیامرزد، کیست؟ «قال من لا یستغفر»: آن کسی که استغفار نمی کند. پس، استغفار کلید در توبه و مغفرت است. با استغفار، می شود آمرزش الهی را به دست آورد. استغفار، این قدر اهمیت دارد. استغفار، یعنی طلب مغفرت از خدا.
دو، سه نکته ی کوتاه در این باره عرض بکنم، شاید ان شاء الله وسیله یی بشود که ما در این ماه رمضان، استفاده کنیم و یک مقدار به خدای متعال برگردیم و از این باب رحمت گشوده ی الهی بهره ببریم؛ که این برای دنیا و آخرت ملت و جامعه ی ما و پیشرفت در این میدانهای گوناگونی که در مقابل ماست، بسیار لازم و مفید است.(6)
این، برای هر انسانی لازم است. زیرا به طور طبیعی، هیچ انسانی نیست که دچار ظلم و گناه و تقصیر نباشد. «و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابة».(7) خدای متعال، از بندگان اغماض می کند؛ والّا اگر بنا بود که به خاطر ظلم، بندگان را مؤاخذه کند، یک نفر بر روی زمین نمی ماند. «ما ترک علیها من دابة» قهراً دابه ی انسانی مراد است. چون بحث بر سر انسانهاست. بنابراین، دایم خطاهای گوناگونی از ما صادر می شود، که غالباً ناشی از هوای نفس، و مقداری هم ناشی از جهالتها و کوتاه بینی های ماست. پس، توجه به استغفار، توجه به گناه است. و لازمه ی توجه به گناه، تصحیح عمل است. و هر انسانی، باید دایماً خودش را تصحیح کند. اگر این حالت تصحیح باشد، آن وقت، تکامل به وجود می آید. پس، شرط اصلی کمال انسانیت، همین تصحیح است؛ که استغفار، یکی از عوامل مهم آن است. لذاست که به استغفار، خیلی بها داده شده است.(8)
عزیزان من! لحظه ی جان دادن، ما وارد عالم دیگری می شویم. برای آن روز، خودمان را باید آماده کنیم. همه ی این دنیا، همه ی این ثروتها، همه ی این انرژیهایی که خدای متعال در وجود شما در این عالم به ودیعه گذاشته است، همه ی آنچه که خدا برای بشر خواسته است ــ حکومت عادلانه، زندگی مرفّه، چه و چه و چه ــ برای این است که انسان فرصت پیدا کند، تا خود را برای نشئه ی آن عالم آماده نماید. خود را آماده کنید، با خدا انس بگیرید، با خداوند مناجات کنید، ذکر بگویید و استغفار کنید. آن وقت انسانهایی که این طور رو به خدا می آورند و دل خود را تطهیر می کنند و از گناه رو برمی گردانند و تصمیم بر عمل خیر می گیرند، موجودات عظیمی هستند که در رویارویی با مشکلات این عالم، می توانند مقابله کنند.
یک نمونه اش، امام بزرگوار ماست؛ نمونه های دیگرش، مؤمنین این جامعه ی خود ما هستند؛ این جوانان مؤمن و نستوه، این زنان و مردان، آنهایی که شهید شدند، آنهایی که جانباز شدند، آنهایی که زندانهای سخت دوران اسارت را تحمّل کردند، آنهایی که فراق عزیزان را تحمّل کردند، آنهایی که سختیهای میدان جنگ را تحمّل کردند و امروز شما هزار نفر از اینها را تشییع می کنید. هریکی از اینها، یک نمونه ی ممتاز و عالی هستند که جا دارد هر ملّتی یک نفر از این شهدا را داشته باشد؛ جا دارد که او را تجلیل کند، او را بزرگ بدارد و الگو قرار بدهد.(12)
آراستن دل برای صاحب خانه، بدون دعا و تضرّع و نیایش و راز و نیاز و توبه و استغفار ــ آن هم مستمر و از سر صدق ــ ممکن نیست. آذین دل به نجوای با دلبر است و روی آوردن به تمامی وجه به سوی او که خواهان تمامیت دل، بی هیچ شریکی است.
در دعاهای وارده از ناحیه معصومین (علیهم السلام)، توبه و استغفار همراه با طلب حاجات و نیازها، دیده می شود. دعایی نیست که در آن، استغفار و توبه ــ که اعلام عذر از تقصیر و کوتاهی در عبادتها و اعمال و رفتار در پیشگاه ذات مطلق حقّ تعالی است ــ نباشد. استغفار و توبه، هموارکننده ی راه دعا و آماده کننده ی دل برای میهمانی از صاحب دل است.
این مجموعه ای است فراهم آمده از گفتارهای ولیّ فقیه و رهبر معظم انقلاب اسلامی در باب دعا، استغفار و توبه، و آنچه آمد، در بیانات آن حکیم عارف جمع است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، تعبیرات از مفهوم و آثار و شرایط توبه و استغفار را در عین روانی، با شیوایی و استدلال مطرح می فرمایند؛که به بررسی آنها می پردازیم.
توبه، هموارکننده راه سازندگی
«توبوا الی الله ایّها المؤمنون». عزیزان من، باید به خدا برگردید؛ خدا را فراموش نکنید. جوانان عزیز، مواظب اخلاق الهی و اسلامی که ودیعه یی است در میان این ملت، باشید. امروز یکی از هدفهای اساسی دشمنان شما این است که اخلاق جوانهای این ملت را فاسد کنند. برای این کار دارند تلاش و سرمایه گذاری می کنند، چه کسی باید مواظب باشد؟ همه، مخصوصاً خود جوانها، خود جوانهای مؤمن.آن ملتی که با خدا آشتی باشد، آن ملتی که تضرّع و توسل به خدا را فراموش نکند، راه سازندگیش هم هموارتر خواهد شد. «و یا قوم استغفروا ربّکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدراراً و یزدکم قوة الی قوتکم».(1) قرآن این گونه به ما یاد می دهد؛ یعنی استغفار، به خدا برگشتن، توجه و رعایت امر و نهی الهی، پاکدامنی، تقوا، راستگویی، روح برادری و برابری، احسان به زیردستان، تواضع در مقابل برادران و خواهران مسلمان، کمک به درماندگان، عبادت پروردگار، نوافل، تلاوت قرآن، دعا و توسل و تضرّع.
وقتی این چیزها در یک کشور و در میان ملتی وجود داشته باشد، اگر همراه با آن، عامل دیگر هم ــ که تلاش باشد ــ بشود، هیچ چیز نخواهد توانست آن ملت را از پیمودن راه سعادت و صلاح باز بدارد. مراقب باشید دوران سازندگی، دوران جهاد اکبر هم هست ــ خودسازی، مبارزه ی با شیطان و مبارزه با نفس و توبه ی الی الله.
این استان، اهل توسل و تضرّع و توجه به خدا و اقامه ی مجالس و محافل دینی است؛ از قدیم هم این طور بوده است، بعد از انقلاب هم بهتر و بیشتر باکیفیت تر شده است. من به جوانها توصیه می کنم نماز جماعت را، حضور در مساجد، اقامه ی مجالس دعا و تضرّع و فهمیدن مفاهیم این دعاها را ــ که بفهمید با خدا چه می گویید و چه صحبت می کنید ــ جدی بگیرید. از یک طرف بازوان فعّال و گام استوار در راه سازندگی علمی و عملی، از یک طرف دل خاشع و خاضع در مقابل پروردگار، و توجه و توسل به خدای متعال و استمداد از اولیای مطهر و معصومش ــ بخصوص حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنافداه) ــ این خواهد توانست همان حیات طیبه یی را که قرآن وعده کرده است و انقلاب برای آن است، ان شاء الله برای شما مردم به ارمغان بیاورد.(2)
استغفار، جبران کننده آثار گناه
در سوره ی آل عمران، شاید ده، دوازده آیه و یا بیشتر، راجع به همین قضیه ی شکست است. چون مسلمانان از نظر روحی، بشدّت متلاطم و ناآرام بودند، این شکست، برای آنها خیلی سنگین تمام شده بود. آیات قرآن، آنها را هم آرامش می داد، هم هدایت می کرد و هم به آنها تفهیم می نمود که چه شد شما این شکست را متحمل شدید و این حادثه از کجا آمد. تا به این آیه ی شریفه می رسد که می فرماید: «انّ الذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا».(3) یعنی این که دیدید عده یی از شما در جنگ احد، پشت به دشمن کردند و تن به شکست دادند، مسأله ی اینها از قبل زمینه سازی شده بود. اینها، اشکال درونی داشتند. شیطان، اینها را به کمک کارهایی که قبلاً کرده بودند، به لغزش وادار کرد. یعنی گناهان قبلی، اثرش را در جبهه ظاهر می کند؛ در جبهه ی نظامی، در جبهه ی سیاسی، در مقابله ی با دشمن، در کار سازندگی، در کار تعلیم و تربیت، آن جایی که استقامت لازم است، آن جایی که فهم و درک دقیق لازم است، آن جایی که انسان باید مثل فولاد بتواند ببرّد و پیش برود و موانع جلوی او را نگیرد. البته گناهانی که توبه ی نصوح و استغفار حقیقی، از آنها حاصل نشده باشد.در همین سوره، آیه ی دیگری هست که آن هم به صورت دیگری، همین معنا را بیان می کند. قرآن می خواهد بگوید، تعجبی ندارد که شما شکست خوردید و در جبهه ی جنگ، برایتان مشکلی پیش آمد. از این قبیل چیزها، پیش می آید و قبلاً هم پیش آمده است. می فرماید: «و کأین من نبیّ قاتل معه ربیّون کثیر فما و هنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا».(4) یعنی چه خبر است، شما از این که در جنگ احد، شکستی برایتان پیش آمده است و عده یی کشته شده اند، همه متلاطم و ناراحت شده اید و بعضیها احساس ضعف و یأس می کنید. نه، برای پیامبران قبلی هم در میدان جنگ حوادثی پیش می آمد که به خاطر آنچه که پیش می آمد، احساس ضعف و سستی نمی کردند. بعد می فرماید: «و ما کان قولهم الّا أن قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا».(5) یعنی در گذشته، وقتی اصحاب و حواریون پیامبران، در جنگها و حوادث گوناگون، دچار مصیبتی می شدند، روی دعا به جانب پروردگار می نمودند و عرض می کردند: «ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا»: خدایا! گناهان و زیاده رویها و بی توجهیهایی که در کار خودمان کردیم، آنها را بیامرز. این، در واقع نشان می دهد که حادثه و مصیبت، از آنچه که خود شما با گناهان فراهم کردید، ناشی می شود. این، مسأله ی گناهان است.
پس ببینید، گناهانی که انسان انجام می دهد، این تخلفهای گوناگون، این کارهایی که ناشی از شهوترانی و دنیاطلبی و طمع ورزی و حرص ورزیدن به مال دنیا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به داراییهای موجود در دست آدمی و نیز حسد و بخل و حرص و غضب است، به طور قطعی دو اثر در وجود انسان می گذارد: یک اثر، معنوی است که روح را از روحانیت می اندازد، از نورانیت خارج می کند، معنویت را در انسان ضعیف می کند و راه رحمت الهی را بر انسان می بندند. اثر دیگر این است که در صحنه ی مبارزات اجتماعی، آن جایی که حرکت زندگی احتیاج به پشتکار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده ی انسان دارد، این گناهان گریبان انسان را می گیرد و اگر عامل دیگری نباشد که این ضعف را جبران بکند، انسان را از پا درمی آورد. البته گاهی ممکن است عاملهای دیگری ــ مثل یک صفت و یا کار خوب ــ در انسان باشد که جبران بکند ــ بحث بر سر آن موارد نیست ــ اما گناه، فی نفسه اثرش این است.
آن وقت، خدای متعال نعمت بزرگی به انسان داده که نعمت مغفرت است و فرموده است که اگر شما از این کاری که کردید ــ که اثر این کار باید بماند ــ پشیمان شدید، باب توبه و استغفار باز است. شما با گناهی که مرتکب می شوید، مثل این است که زخمی به بدن خودتان زده باشید و میکربی را وارد بدنتان کرده باشید؛ بیماری اجتناب ناپذیر است. اگر می خواهید اثر این زخم و این بیماری و این ضربه، در وجود شما از بین برود، خدای متعال بابی باز کرده و آن، باب توبه و استغفار و انابه و بازگشت به خداست. اگر برگردید، خدای متعال جبران خواهد کرد. این، نعمت بزرگی است که خدای متعال به ما داده است. در دعای وداع ماه مبارک رمضان ــ که دعای چهل و پنجم صحیفه ی سجادیه است ــ امام سجّاد (علیه السلام) به ذات مقدس ربوبی عرض می کند: «انت الّذی فتحت لعبادک باباً الی عفوک»: تو آن کسی هستی که به روی بندگانت، دری به عفو خودت باز کردی، «و سمیته التوبة»: و اسم آن باب را باب توبه گذاشتی، «و جعلت علی ذلک الباب دلیلا من وحیک لئلا یضلّوا عنه»: و یک راهنما هم از قرآن و وحی برای این در گذاشتی، تا بندگان تو این در را گم نکنند. بعد از جملاتی می فرماید: «فما عذر من اغفل دخول ذلک المنزل بعد فتح الباب لاقامة الدلیل»: انسان، دیگر عذرش چیست که از این در گشوده و از این مغفرت الهی، استفاده نکند. راه مغفرت الهی هم، استغفار ــ یعنی طلب مغفرت ــ است. از خدا باید مغفرت را بخواهید.
حدیثی از نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دیدم که ایشان فرموده اند: «ان الله تعالی یغفر للمذنبین الّا من لا یرید أن یغفر له». یک روز، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اصحابش این طور فرمود که خدای متعال گناهکاران را می آمرزد؛ مگر آن کسی را که خواسته نیامرزد. بعد اصحاب سؤال می کنند: «قالوا یا رسول الله من الذی یرید ان لا یغفر له»: آن کسی که خدای متعال می خواهد او را نیامرزد، کیست؟ «قال من لا یستغفر»: آن کسی که استغفار نمی کند. پس، استغفار کلید در توبه و مغفرت است. با استغفار، می شود آمرزش الهی را به دست آورد. استغفار، این قدر اهمیت دارد. استغفار، یعنی طلب مغفرت از خدا.
دو، سه نکته ی کوتاه در این باره عرض بکنم، شاید ان شاء الله وسیله یی بشود که ما در این ماه رمضان، استفاده کنیم و یک مقدار به خدای متعال برگردیم و از این باب رحمت گشوده ی الهی بهره ببریم؛ که این برای دنیا و آخرت ملت و جامعه ی ما و پیشرفت در این میدانهای گوناگونی که در مقابل ماست، بسیار لازم و مفید است.(6)
استغفار، شاهرگ شیطان را می زند
«و المواظبت علی العمل الصالح». مهم این است که انسان از عمل صالح مواظبت کند. یعنی در انجام عمل صالح استمرار داشته باشد. «و الدّوام فی الاتصال بخدمتک» که در دعای کمیل می خوانیم، یعنی انسان دایماً متصل به خدمت پروردگار باشد. این استمرار و تداوم، خیلی مهم است. اگر این دو، که یکی جنبه ی قلبی و عاطفی و دیگری جنبه ی عملی دارد، حاصل شد، «یقطع دابره». یعنی ریشه ی شیطان را می کند، یا آن را نابود می کند. «و الاستغار یقطع و تینه». استغفار هم شاهرگش را می زند (همان تعبیر کنایی، که در فارسی هم هست). پس، از جمله چیزهایی که شیطان را نابود می کند، استغفار است. استغفار یا طلب مغفرت از پروردگار، که در قرآن هم بارها آمده، و در هر جایی، خصوصیت و ثمره ای برای آن ذکر شده است. این روح استغفار و طلب مغفرت، چیز مهمی است. زیرا به معنای توجه انسان به خطاهای خود است. کسی که خود را عاری از خطا و اشتباه و گناه می بیند و خیال می کند که کار بدی انجام نداده است، به فکر استغفار نمی افتد. نفس توجه به استغفار، به این معناست که ما دچار خطا، کمبود، گناه، تخلّف، قصور و تقصیر هستیم.این، برای هر انسانی لازم است. زیرا به طور طبیعی، هیچ انسانی نیست که دچار ظلم و گناه و تقصیر نباشد. «و لو یؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابة».(7) خدای متعال، از بندگان اغماض می کند؛ والّا اگر بنا بود که به خاطر ظلم، بندگان را مؤاخذه کند، یک نفر بر روی زمین نمی ماند. «ما ترک علیها من دابة» قهراً دابه ی انسانی مراد است. چون بحث بر سر انسانهاست. بنابراین، دایم خطاهای گوناگونی از ما صادر می شود، که غالباً ناشی از هوای نفس، و مقداری هم ناشی از جهالتها و کوتاه بینی های ماست. پس، توجه به استغفار، توجه به گناه است. و لازمه ی توجه به گناه، تصحیح عمل است. و هر انسانی، باید دایماً خودش را تصحیح کند. اگر این حالت تصحیح باشد، آن وقت، تکامل به وجود می آید. پس، شرط اصلی کمال انسانیت، همین تصحیح است؛ که استغفار، یکی از عوامل مهم آن است. لذاست که به استغفار، خیلی بها داده شده است.(8)
مغفرت، ترمیم خطاهاست
درخواست این جمع از خدای متعال در مقابل این ارائه ی گزارش چیست؟ می فرماید: «ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا»؛ اوّل، مغفرت خود را شامل حال ما کن. نگوییم ما برای کدام گناهمان از خدای متعال مغفرت بخواهیم. سر تا پای بنده و امثال بنده، خطا و لغزش و گناه است. وقتی خدای متعال درباره ی پیغمبرش می فرماید: «لیغفر لک الله ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر»؛ (9) وقتی در قرآن و دعاها و ادعیه ی صحیفه ی سجادیه و غیر آن، برای پیغمبر و اولیایش از خدای متعال طلب مغفرت می شود، تکلیف ما روشن است: اوّل، طلب مغفرت و آمرزش. «ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفّر عنّا سیّئاتنا»؛ (10) این تکفیر، ترمیم خطاهاست. ما بالاخره در مسیر حرکت خود، خطاهایی کرده ایم و خدشه هایی به وجود آورده ایم؛ ترمیم این را هم از خدا می خواهیم. بعد، «و توفّنا مع الأبرار»؛ مرگ ما و عبور ما از دروازه ی این عالم به ملکوت را هم با ابرار قرار بده؛ مثل آنها و در جهت آنها بمیریم، که مهمترین مسأله، مسأله ی عاقبت است. بزرگترین توفیق برای یک فرد یا یک جمع این است که بتواند این ایمان را در عمل و رفتار و زندگی خود صادقانه نشان دهد و این درخواست را از خدای متعال بخواهد. اگر ما بتوانیم با صدق و طلب واقعی از خدای متعال، این درخواست را بکنیم و این گزارش را بدهیم؛ یعنی بگویم: «ربّنا انّنا سمعنا منادیاً ینادی للأیمان أن امنوا بربّکم فامنّا»، (50) نسبت به جمع حاضر تطبیق می کند.(11)نقش استغفار در مقابله با مشکلات
ماه رمضان، وقت استغفار و دعا و انابه است. دو شب از شبهای مشتبه به قدر و محتمل القدریه گذشت ــ شب نوزدهم و شب بیست و یکم ــ امّا شب بیست و سوم در پیش است؛ آن را قدر بدانید. از اوّل شب بیست و سوم، از هنگام غروب آفتاب، سلام الهی ــ «سلام هی حتّی مطلع الفجر» ــ شروع می شود، تا وقتی که اذان صبح آغاز می گردد. این چند ساعت این وسط، سلام الهی و امن الهی و خیمه ی رحمت خداست که بر سراسر آفرینش زده شده است. آن شب، شب عجیبی است؛ بهتر از هزار ماه، نه برابر آن؛ «خیرٌ من الف شهر». هزار ماه زندگی انسان، چه قدر می تواند برکات به وجود بیاورد و جلب رحمت و خیر کند. این یک شب، بهتر از هزار ماه است. این، خیلی اهمیّت دارد. این شب را قدر بدانید و آن را به دعا و توجّه و تفکّر و تأمّل در آیات خلقت و تأمّل در سرنوشت انسان و آنچه که خدای متعال از انسان خواسته است و بی اعتباری این زندگی مادّی و این که همه ی این چیزهایی که می بینید، مقدّمه ی آن عالمی است که لحظه ی جان دادن دروازه ی آن عالم است، بگذرانید.عزیزان من! لحظه ی جان دادن، ما وارد عالم دیگری می شویم. برای آن روز، خودمان را باید آماده کنیم. همه ی این دنیا، همه ی این ثروتها، همه ی این انرژیهایی که خدای متعال در وجود شما در این عالم به ودیعه گذاشته است، همه ی آنچه که خدا برای بشر خواسته است ــ حکومت عادلانه، زندگی مرفّه، چه و چه و چه ــ برای این است که انسان فرصت پیدا کند، تا خود را برای نشئه ی آن عالم آماده نماید. خود را آماده کنید، با خدا انس بگیرید، با خداوند مناجات کنید، ذکر بگویید و استغفار کنید. آن وقت انسانهایی که این طور رو به خدا می آورند و دل خود را تطهیر می کنند و از گناه رو برمی گردانند و تصمیم بر عمل خیر می گیرند، موجودات عظیمی هستند که در رویارویی با مشکلات این عالم، می توانند مقابله کنند.
یک نمونه اش، امام بزرگوار ماست؛ نمونه های دیگرش، مؤمنین این جامعه ی خود ما هستند؛ این جوانان مؤمن و نستوه، این زنان و مردان، آنهایی که شهید شدند، آنهایی که جانباز شدند، آنهایی که زندانهای سخت دوران اسارت را تحمّل کردند، آنهایی که فراق عزیزان را تحمّل کردند، آنهایی که سختیهای میدان جنگ را تحمّل کردند و امروز شما هزار نفر از اینها را تشییع می کنید. هریکی از اینها، یک نمونه ی ممتاز و عالی هستند که جا دارد هر ملّتی یک نفر از این شهدا را داشته باشد؛ جا دارد که او را تجلیل کند، او را بزرگ بدارد و الگو قرار بدهد.(12)
پی نوشت ها :
1.سوره ی هود، آیه ی 52.
2.اوّلین روز ورود به ساری، 22/ 7/ 1374.
3.سوره ی آل عمران، آیه ی 155.
4.سوره ی آل عمران، آیه ی 146.
5.سوره ی آل عمران، آیه ی 147.
6.خطبه های نماز جمعه ی تهران، 28/ 10/ 1375.
7.سوره ی نحل، آیه ی 61.
8.در شروع درس «خارج فقه»، 20/ 6/ 1373.
9.سوره ی فتح، آیه ی 2.
10.سوره ی آل عمران، آیه ی 193.
50.سوره ی آل عمران، آیه ی 193.
11.در جمع کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، 21/ 9/ 1380.
12.خطبه های نماز جمعه ی تهران، 12/ 11/ 1375.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}